اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)

متن مرتبط با «آیینه» در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) نوشته شده است

شب و آیینه

  • سحر از دست مده، پاشو بسان ققنوس نغمه خوانی کن و سُبّوح بگو یا قدّوس شب و آیینهٔ دل زنده بماند وقتی که تو بیدار شوی در سحر از بانگ خروس صبح هنگام، به پا خیز که خوشرو باشی چهره‌ها می‌شود از خواب دم صبح عبوس گل شکوفه‌ها شده از فیض و نسیم سحری صبح صادق پَرِ خود باز نماید طاووس زندگی با همه زیبایی آن دائم نیست جلوی آینه یک شب بنشانند عروس فرصت از دست مده! عمر غنیمت بشمار فرصت از دست رود، سود ندارد افسوس «عاصم» از یأس رها گشت به عطر گل یاس وای و افسوس بر آن باد که باشد مأیوس#محمد_شیران (#عاصم_اصفهانی) + نوشته شده در جمعه ۳ شهریور ۱۴۰۲ ساعت 20:29 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها