هر بار به تن جامه ای از صبر بپوشم
جامی ز می عشق، به عشق تو بنوشم
چندیست شده یک طرفه خط تماسم
با پیک رسانم به تو پیغام سروشم
عمریست که سرگشته الطاف تو هستم
در حسرت دیدار تو چون رود، خروشم
سعیم شده بر این که دلی را نشکانم
این گوهر پر فایده ارزان نفروشم
گنجی است قناعت که مرا ارث رسیده
در حفظ نگهداری آن سخت، بکوشم
پروانه صفت گرد تو آغوش گرفتم
آتش به دلم خفته و چون شعله خموشم
از اینکه اثر بخش بُوَد شعر و سرودم
در نزد اساتید، سراپای، بگوشم
دوشم به سحر هاتفی از غیب خبر داد
این مژده که من (عاصم) هر خانه بدوشم
برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 108