یار ما از راه می آید زمانی، کاش میشد!
کینه را جایش بگیرد مهربانی، کاش میشد!
انتظار تلخ ، پایان می پذیرفتید و میشد
رنگ زرد چهرۀ ما ارغوانی، کاش میشد!
غم وجود ما گرفته منتظر هستیم روزی
آورد پیک ارمغان شادمانی، کاش میشد!
سنگها را بسته و سگها رهایند آشکارا
این رویه عاقبت گردیده فانی، کاش میشد!
هیچ چیزی هیچ موجودی نباشد جاودان پس
ظلم و ظالم هم نماند جاودانی ، کاش میشد!
«عاصما»، این کشتی بشکستهٔ در گل نشسته
می رسد بر ساحل دریا به آنی، کاش میشد!
محمد شیران (عاصم اصفهانی)
عاشورای ۱۴۴۵ قمری جمعہ برابر با ۶ مرداد ۱۴۰۲ش
برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 43