به شهر علم پیغمبر، علی چون باب گردید
محبت گشت کم یاب و حسادت باب گردید
چه سرهایی بریدند و چه خونها بر زمین ریخت
چه دلهایی که از اشک ستم خوناب گردید
علی خوابید در جای پیمبر دشمن از ترس
دل سنگ یکایک ذره ذره آب گردید
حسین از خواب غفلت خلق را بنمود بیدار
چه شد این جامعه اکنون دچار خواب گردید؟
بزودی ماه در می آید و عاصم ببینیم
شب ظلمت مبدل بر شب مهتاب گردید
محمد شیران (عاصم اصفهانی)
برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 53