اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)

متن مرتبط با «ریا» در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) نوشته شده است

بازار ریا

  • از دهانِ گرم شیرین کام، می ریزد شکراز تنور سرد، نان داغ کِی آید به در؟نور با آب سیاه از چشم می آید بروننور و تاریکی رقیبند و به ضدّ همدگرهست از بس داغ، بازار ریا این روزهاهیچ چیزی جای خود دیگر نباشد مستقرگوهر لعل بَدَل افزون شده دانی چرا؟سالیان سال باید تا صدف سازد گُهرتا بفهمی در کجای زندگی داری قراربی قراری ها گریبانت بگیرد بی خبرشعر «عاصم» در لطافت هست چون باران زلالقطره قطره می نشیند بر دل اهل هنرمحمد شیران(عاصم اصفهانی) + نوشته شده در شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:30 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کبر و ریا

  • کبر و ریا، رها کن و با کبریا نشینبا حلقه حفظ میشود انسان، چو شد نگینمحمدشیران (عاصم) + نوشته شده در یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 20:44 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت تخلص عاصم از استاد نوای اصفهانی

  • استاد محمد شیران متخلص به عاصم اصفهانی از بختیاری های مقیم بیدآباد اصفهان، متولد اردیبهشت 1334 (عید قربان 1375 ق) می باشد. وی از دوران کودکی علاقه به شعر آئینی داشته و مقدمات علوم قرآنی و شعر را نزد پدر ارجمند خود (عاصی اصفهانی) آموخته و سپس از محضر مرحوم استاد عبدالکریم بصیر بهره کافی برده و مراحل پایانی شعر و شاعری را نزد زنده یاد استاد جعفر نوابخش (نو, ...ادامه مطلب

  • بازی با سرنوشت

  • با سرنوشت خویش مکن بازی و مپیچ  بازی تمام می شود آخر به هیچ هیچ   محمد شیران (عاصم),بازی با سرنوشت,بازی تو کردی با سرنوشتم,رمان بازی با سرنوشت,سریال بازی با سرنوشت,داستان بازی با سرنوشت,دانلود رمان بازی با سرنوشت,دانلود رمان بازی سرنوشت با من,دانلود رمان بازی سرنوشت با فرمت جاوا,دانلود رمان بازی سرنوشت با فرمتpdf ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها