اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)

متن مرتبط با «رمان بازی با سرنوشت» در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) نوشته شده است

عالم بالا

  • شکر ایزد که شدم اهل یقین و نه گمانبد و بدتر بشناسم نه به دین و نه نشانقیل و قال از همه سو کرده احاطه همه جاکَر که باشی نه خبر یابی از این و نه از آنبی نشان باش که امنیت خاطر یابینیستی هیچ دگر بند زمین و نه زمانسیر در عالم بالا چو عقابی بنماتا نترسی ز شکار و ز کمین و نه کمان«عاصم» از عاصی و عصیان و معاصی به حذرباش، گرنه نروی خلدبرین و نه جنان.پ.ن:این شعر دارای صنعت ذوقافیتین با ردیف نَه میباشد.محمد شیران(عاصم اصفهانی) + نوشته شده در جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ساعت 23:45 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بازار ریا

  • از دهانِ گرم شیرین کام، می ریزد شکراز تنور سرد، نان داغ کِی آید به در؟نور با آب سیاه از چشم می آید بروننور و تاریکی رقیبند و به ضدّ همدگرهست از بس داغ، بازار ریا این روزهاهیچ چیزی جای خود دیگر نباشد مستقرگوهر لعل بَدَل افزون شده دانی چرا؟سالیان سال باید تا صدف سازد گُهرتا بفهمی در کجای زندگی داری قراربی قراری ها گریبانت بگیرد بی خبرشعر «عاصم» در لطافت هست چون باران زلالقطره قطره می نشیند بر دل اهل هنرمحمد شیران(عاصم اصفهانی) + نوشته شده در شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:30 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باداباد

  • پرتو حُسن جمال تو ندارد ایراد هر چه ایراد بُوَد از من و ما شد ایجادبرنداری تو ز من چشم، در این دشت جنوننهراسم دگر از چشم ستمکار نژاد گفت رندی نگرانی تو از بابت چیست بعد ما هر چه که خواهد بشود، باداباد موج میمیرد اگر لحظه ای آرام گرفت مرغ طوفان، نهراسیده ز جولانگه بادپاک میباش ولی وسوسه انگیز مباش که طلا وسوسه چون کرد به زندان افتادگل اگر حبس شود زود شود پژمرده آفریده شده از روز ازل گل، آزاد چونکه از ماست که بر ماست بُوَد حرف درست بشکن شاخه کز آن تیغ، بروئیده زیاد در همه عمر، برای چه گناهی (عاصم)یک دل سیر، ندیدیم، یکی با دل شاد بهمن ۱۴۰۱#محمد_شیران (عاصم_اصفهانی) + نوشته شده در سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ ساعت 18:9 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیر خراباتیان

  • عالم فدای پیر خراباتیان که گفت ای وارثان ملاحظه ی قاتلم کنیدمحمد شیران(عاصم_اصفهانی) + نوشته شده در شنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 1:37 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بازی زندگی

  • زندگی بازیِ در گردش و تعویض بود داور اخراج کند، هر که کند بازی بد محمد شیران (عاصم) + نوشته شده در یکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰ ساعت 20:43 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • «حباب تا که شود پُر به ناگهان تَرَکد»

  • هوا فشرده اگر گشت، بی گمان تَرَکداز انفجار زمین، طاق آسمان تَرَکدبه گریه می‌ترکد بغض، تا شود خالیحباب تا که شود پُر به ناگهان تَرَکدهوا اگر شود آزاد، زاید آزادی هوای نفس، اگر حبس شد، روان تَرَکدفشار اگر که به مردم زیاد شد «عاصم»ستونِ کاخِ مدائن در آن زمان تَرَکد محمد شیران (عاصم اصفهانی) بهمن ماه ۱۴۰۰ + نوشته شده در یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت 11:44 توسط گل سرخ  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کرونای نفس ربا

  • وقتش رسیده است که با هم دعا کنیم یک کار هم برای رضای خدا کنیمای قاصد اجل، کرونای نفس ربایک فرصتی بده که خدا را صدا کنیماز روی مهر، چون نگرفتیم دست همباید! ز دست دادن با هم ابا کنیم تبعیض و تفرقه نکند , ...ادامه مطلب

  • بازی با سرنوشت

  • با سرنوشت خویش مکن بازی و مپیچ  بازی تمام می شود آخر به هیچ هیچ   محمد شیران (عاصم),بازی با سرنوشت,بازی تو کردی با سرنوشتم,رمان بازی با سرنوشت,سریال بازی با سرنوشت,داستان بازی با سرنوشت,دانلود رمان بازی با سرنوشت,دانلود رمان بازی سرنوشت با من,دانلود رمان بازی سرنوشت با فرمت جاوا,دانلود رمان بازی سرنوشت با فرمتpdf ...ادامه مطلب

  • با هفتخان توان سرِ خوان خدا رسید

  • ماه بهار آمد و ماه صفا رسید گاه غبار روبیِ دل از ریا رسید   ماه نزول رحمت و قرآن فرا رسید ماه ضیافت همه ی ماسوی رسید   ماه ولادت حسن مجتبی رسید ماه شهادت علی مرتضی رسید     ماهی که قرص ماه به او غبطه می خورد قدر هزار ماه  ثوابش  به ما رسید   ماهی که فرش آن به بزرگی عرش اوست در شب ملایکه به زمین از سما رسید   با  مطلع  سپیده  و  محو  شب  سیاه بر ما محبتِ همه با هم ندا رسید    در  روز، روزه  بودن  ما  خان  اول است  با هفتخان توان سرِ خوان خدا رسید    «عاصم» چو عاشقی سرِ این سفره تا رسید ماه مبارک رمضان انتها رسید       محمد شیران «عاصم اصفهانی» رمضان 1437= خرداد 1, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها