بگویم یا نه

ساخت وبلاگ

می‌کنم فخر و مباهات به ایرانیِ خویش
از مسلمانی و از بودنِ شیرانی خویش

مانده‌ام سخت دچار غمِ پنهانیِ خویش
با کسی نیست بگویم ز پریشانیِ خویش

هر شکستی که به هرکس برسد از خویش است
نتوان کرد بیان وسعتِ نادانیِ خویش

حرف‌هایی به دلم مانده بگویم یا نه
که چه‌ها می‌کشم از این‌همه حیرانیِ خویش

یوسف افتاد به زندانِ زلیخا لیکن
این منم همچو زلیخا شده زندانیِ خویش

گرچه گفتند که شهنامه خوش است آخرِ آن
نگران هستم از آن لحظه ی پایانیِ خویش

به دبستانِ ادب پای نهادم (عاصم)
تا کنم یاد ز یاران دبستانیِ خویش

محمد شیران (عاصم اصفهانی)

+ نوشته شده در شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ساعت توسط گل سرخ  | 

اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 22:33