ای یار دلارام تو بالاتر از آنی
توصیف نمایم به بیانی و زبانی
کوچکتر از آنم که لب از لب بگشایم
صحبت کنم از یار فراتر ز معانی
عشق و خرد از درک تو عاجز شده همچون
استاد ابوسعید و سینا همدانی
در پرتو لطفت چه جفاها که نکردم
میدانم از اینکه نگرانم، نگرانی
زلف سیه تو شب من کرد فراهم
خورشید رخ توست، کند نور فشانی
دستان تو مافوق، ز دستان زمینی است
بالای دو چشمان تو ابروست، کمانی
(عاصم) پی دلدار برو راه همین است
بی شک که در این راه نبینی تو زیانی
محمد شیران ( عاصم اصفهانی)
برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 142