شعلۀ خاموش

ساخت وبلاگ

هر بار به تن جامه ای از صبر بپوشم

جامی ز می عشق، به عشق تو بنوشم

چندیست شده یک طرفه خط تماسم

با پیک رسانم به تو پیغام سروشم

عمریست که سرگشته الطاف تو هستم

در حسرت دیدار تو چون رود، خروشم

سعیم شده بر این که دلی را نشکانم

این گوهر پر فایده ارزان نفروشم

گنجی است قناعت که مرا ارث رسیده

در حفظ نگهداری آن سخت، بکوشم

پروانه صفت گرد تو آغوش گرفتم

آتش به دلم خفته و چون شعله خموشم

از اینکه اثر بخش بُوَد شعر و سرودم

در نزد اساتید، سراپای، بگوشم

دوشم به سحر هاتفی از غیب خبر داد

این مژده که من (عاصم) هر خانه بدوشم

+ نوشته شده در شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ ساعت 12:25 توسط گل سرخ  | 

اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 8:00