پرچم آزادگی

ساخت وبلاگ

گر کتابِ زندگانی چاپِ دوم داشتی

اشتباه چاپی آن می شود برداشتی
قهر طولانی مکن با من بیا کودک شویم
کودکان، بی کینه اند و اهل مهر و آشتی
مهربانیهای تو وردِ زبان خلق بود
ناگهان چی شد که تخمِ کینه در دل کاشتی
نان ما آجر مکن اینکار با تو میکنند
عمر رفت و روی آجر، آجری نگذاشتی
مرزِ بینِ حق و ناحق را نمیدانی کجاست
حق خود میدانی آن چیزی که می پنداشتی
پرچمِ آزادگی هرگز نیفتد بر زمین
افتد آخر پرچم ظلمی که بر افراشتی
گوش کن (عاصم) بد و خوب تو باشد سهم تو
مابقی تقسیم گردد آنچه را انباشتی

#محمد_شیران(عاصم_اصفهانی)

+ نوشته شده در جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ساعت 19:57 توسط گل سرخ  | 

اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 87 تاريخ : شنبه 29 بهمن 1401 ساعت: 23:48